دارم فکر میکنم که آهنگ ها چیکار میکنن با روح آدمیزاد!
با گوش دادن یه موزیک ٥دقیقه ای.
چه جاها که نرفتم
چه کارها که نکردم :))))
با نت هاش رقصیدم
با تحریرهاش اشک ریختم
تو نقاط اوجش قلبم به لرزه در اومد. :)))
شهر هارو رد کردم و توی خیالم برات ترانه خوندم
برات گلدون گرفتم و برام هوبی خریدی
کافه های کریمخان رو باهات زیر و رو کردم
از شوق حضورت مدرس تا حقانی روجیغ کشیدم و ملودی صدات رو جا گذاشتم لابلای تموم شاخ و برگ های چنارهای تجریش:))))
از دست فروش های جمهوری باهات خرید کردم.
بهار ترافیک کنار جمعه بازار پروانه کف خیابون باهات آب طالبی خوردم!
دستات رو گرفتم و ذوق رو تو چشمات دیدم!
تردید رو تو نگاهت خوندم :))))
چشم دوختم به فرم گونه هات .
دل باختم به فریم چشم هات و بوسه شدم روی لبات
عطر تنت رو بلعیدم و عطر سیگارتو هورت کشیدم!
هی هی نفس عمیق کشیدم و ریه هامو از هوایی که آکنده از نفس های توعه پر کردم:)))))
هزار آرزوی مونده بر دلم رو تک به تک تو حفره های مغزم تصویر کردم و حالا منم که با تموم شدن موزیکم پرت میشم تو دنیای واقعیت
دنیایی که هرچقدر بیشتر دست و پا میزنم.بیشتر غرق میشم توی جای خالیت :]